اینجا مینویسم چون میمونه، اینجا مینویسم چون وقتی بر میگردم و حتی خاطرههای بدش را میخونم حس تقریبا خوبی بهم دست میده، اینجا مینویسم که بعدا ببینم چطور تند تند روزهام شب شد و شبهام روز شد و من هیچ کاری نکردم، اینجا مینویسم که شب به شب بدونم امروزم چهجوری گذشت چون همین الان که میخواستم بنویسم کلی فکر کردم ببینم امروز صبح که از خواب بیدار شدم چیکار کردم و کجاها رفتم اما بعد کلی فکرکردن یادم نیومد پس خدا به داد بعدها برسه! اینجا مینویسم که بعدا ببینم چه روزایی شاد بودم و چه روزایی غمگین، اینجا مینویسم که اشتباهاتم ثبت بشه و دیگه تکرارشون نکنم، اینجا مینویسم که یادم نره کی باهام چه رفتاری داشته و دفعه بعد یه موقع اشتباه نکنم و طبق رفتار خودش باهاش رفتار کنم، اینجا مینویسم که آیندگان ببینند کیا بودن که روی ذهن من راه میرفتند؛ اونم با کفش ذوبآهنی! اینجا مینویسم چون شب به شب اگه ذهنم خالی نشه تا صبح خوابم نمیبره، اینجا مینویسم چون حیفه از این تکنولوژی استفاده نکرد، اینجا مینویسم چون بیکارم، اینجا مینویسم که ببینم آیا کدوم یکی از اینایی که ادعای رفاقتشون میشه یه بار میاند و یه نظری میدند یا یه راهنمایی میکنند؟ اینجا مینویسم چون میبینم من که معتاد اینترنت هستم چرا حداقل یه استفاده درستی نکنم؟ اینجا مینویسم چون می بینم من که دیگه وقت ندارم توی اون وبلاگم بنویسم پس بهتره همین یه آب باریکه رابرای ارتباط با دوستای اینترنتیم حفظ کنم، اینجا مینویسم چون یه جور محاسبهء نفسه واسه من، اینجا مینویسم که ببینم خدا چه نعمتهایی بهم داده و من شاکر نبودم، اینجا مینویسم که شاید بعدها یکی بخونه و بگه خدا رحمتش کنه، اینجا مینویسم به هزار و یک دلیل دیگه که الان حوصله ندارم بگم.